فرآیند تدوین نقشه عملیاتی "گذار به دموکراسی" در وزارت کشور دولت اصلاحات
در 4 مرحله زیر نظر "حسین بشیریه" و با همکاری 4 پژوهشگر دیگر، از آبان
1382 تا آذر 1383 به طول انجامید و فقط در 1 مورد، 25 میلیون تومان برای
این دستورالعمل 100 صفحهای برآورد
پیام فضلینژاد در گفتگو با خبرنگار سیاسی ایرنا، درباره جزییات بیشتر این
سند گفت: 26 آبانماه 1382، «دفتر مطالعات سیاسی وزارت کشور» به درخواست
«عبدالواحد موسوی لاری» (وزیر وقت کشور) پروژهای مطالعاتی را پیرامون
«گذار به دموکراسی» تعریف کرد که اجرای آن طی قراردادی رسمی، از سوی
«غلامحسین بلندیان» (معاون وقت وزیر کشور) به «حسین بشیریه» (محقق عضو
CIA) سپرده شد.
فضلینژاد پیرامون اصلیترین بخش این سند اظهار داشت: «حسین بشیریه»
که از پدران فکری اصلاحطلبان است، در این سند مینویسد که اصلاح طلبان
برای فروپاشی رژیم غیردموکراتیک و در «فرآیند گذار» باید به سوی «تشکیل
نیروهای نظامی رقیب درون کشور یا در کشورهای همسایه» بروند، «هسته های
مقاومت چریکی و شبه نظامی بر ضد رژیم» را پدید آورند، در میان نیروهای
مسلح و ارتش شکاف اندازند، چنددستگی های اجتماعی را به درون نیروهای نظامی
نیز گسترش دهند و حتی بخشی از ارتش را به شورش علیه رژیم غیردموکراتیک
ترغیب کنند.
نویسنده «پرفروشترین کتاب سیاسی سال» اضافه کرد: از این رو، بازتاب
دستورالعمل 10/2 «شورای امنیت ملی آمریکا» نوشته جرج کنان مبنی بر ایجاد
«هسته های مقاومت چریکی» و «جوخه های مرگ جامعه مدنی» در تئوری
دموکراتیزاسیون اصلاح طلبان سکولار مشهود است.
وی درباره بودجه این پروژه افزود: چکیده نظریه وزارت کشور که به صورت
رسمی در زمان وزارت «عبدالواحد موسوی لاری» و در مورخه 26 دیماه 1382
نوشته شده، نشان میدهد که اصلاحطلبان سکولار قائل به انجام ترور برای
پیشبرد پروژه دموکراتیزاسیون بودهاند. برآورد خود بشیریه از بودجه پروژه
مبلغ 19 میلیون و 170 هزار تومان بود، اما براساس قرارداد، غلامحسین
بلندیان (معاون وقت برنامهریزی و پشتیبانی وزارت کشور) در 12/28/ 1382
مبلغ 25 میلیون تومان برای تهیه متن جامع این نظریه از بودجه آن وزارتخانه
به حسین بشیریه (محقق عضو CIA) باید پرداخت میکرد.
فضلینژاد با افشای جزئیات دیگری از دیگر هزینه های این پروژه گفت:
500 مسافرت درون شهری توسط بشیریه برای همکاران این پروژه درنظر گرفته شد
که سال 82 در یک مورد مشخص که بشیریه نوشته،500 هزار تومان فقط هزینه ایاب
و ذهاب آن به وزارت کشور تحمیل گشت. 1میلیون و 920 هزار تومان فقط هزینه
حق الزحمه اجرایی این طرح بوده که کل آن 100 صفحه هم نشده. در برآورد
هزینه از مجموع 25 میلیون تومان، بخش مهم آن به حسین بشیریه تعلق گرفته
بود.
این پژوهشگر با اشاره به مصاحبه قبلی خود درباره «روششناسی ترورهای
آکادمیک» با ایرنا گفت: در آن مصاحبه گفتم که «روشنفکرترین زن» در اردوگاه
لیبرالیسم چه بسا یک «قاتل بالقوه» باشد، همانگونه که دموکراسی خواهان
آمریکایی نیز می توانند یک «تروریست بالقوه» باشند. امثال حسین بشیریه و
یوسف مولایی، آبروی دموکراسی و دموکراتیزاسیون را با کپیبرداریهای خود
از روی دستورالعملهای مدیران CIA بردهاند. آقایان خجالت نمیکشند که
نظریه سال 1948 جرج کنان را در سال 2004، یعنی 58 سال بعد کپی میکنند و
به عنوان تئوری «گذار به دموکراسی» به خورد دانشجویان میدهند؟
نویسنده کتاب «شوالیههای ناتوی فرهنگی» اظهار داشت: شرم نمیکنند
که برای جنگهای شبهنظامی تئوریبافی میکنند و اسم خود را دموکرات
میگذارند؟ تروریستپروری از این آشکارتر؟! اینها مولدان خشونت هستند،
بعد دم از خشونتپرهیزی میزنند و نقش آدمهای خوب را بازی میکنند؟ سند
از این آشکارتر که میگویند باید جنگ زیرزمینی علیه جمهوری اسلامی راه
انداخت؟ آقایان بروند کتاب آن را بخرند تا ببینند چه کسی توهم توطئه دارد.
در روز روشن نقشه براندازی نظام را در وزارت کشور میکشند، بعد انتظار
دارند ما سکوت کنیم.
وی اظهار داشت: آن زمان «سهراب رزاقی» رییس دفتر مطالعات سیاسی آن
وزارتخانه بود که 436 هزار یورو از موسسه صهیونیستی «هیفوس» در هلند
دریافت کرد تا نیروی سازمانی براندازی نرم را زیر پوشش و عنوان
«سازمانهای غیردولتی» در ایران تربیت کند و به جرم «ارتباطات غیرقانونی
با بیگانگان» بازداشت هم شد. وی در تاریخ 12/1380/18 از وزیر کشور با حفظ
سمت حکمی دیگر را با عنوان «مدیر پروژه حمایت از توسعه پایدار» در چارچوب
«مرکز ارتباطات و منابع سازمانهای جامعه مدنی» دریافت کرد. وی رابط دولت
اصلاحات با «مرکز اطلاعات سازمان ملل» در تهران و رابط روشنفکران سکولار
با موسسات صهیونیستی مانند هیفوس بود.
فضلینژاد ادامه داد: فرآیند تدوین نقشه عملیاتی «گذار به دموکراسی»
در وزارت کشور دولت اصلاحات در 4 مرحله زیر نظر «حسین بشیریه» و با همکاری
4 پژوهشگر دیگر، از آبانماه 1382 تا آذرماه 1383 به طول انجامید و فقط در
1 مورد، 25 میلیون تومان برای این دستورالعمل 100صفحه ای برآورد شد.
چنانکه گفتم در این دستورالعمل، بشیریه باب نظریه پردازی برای ترورهای
سیاه را گشود.
نویسنده کتاب «شوالیههای ناتوی فرهنگی» با افشای هویت یکی از
همکاران وزارت کشور در تهیه این سند گفت: «یوسف مولایی»، وکیل سابق اکبر
گنجی و منصور اسانلو و نویسنده روزنامه توقیف شدة اعتماد ملی، به عنوان
مشاور در این پروژه حضور داشته است و با حسین بشیریه که مجری طرح بود،
همکاری نزدیک داشت. مولایی به علل گوناگون در سالهای اخیر به دادسرای
امنیت احضار شده است وی در زمان حضور در وزارت کشور، استادیار حقوق در
دانشگاه تهران در رشته روابط بینالملل بود.
فضلی نژاد اضافه کرد: این پروژه که نقشه عملیاتی براندازی جمهوری
اسلامی است، 3 همکار دیگر هم داشت. 2 نفر آنها که با عنوان «همکار
اجرایی» و با مدرک لیسانس علوم سیاسی در طرح حضور داشتند ، زن بودند که در
انجام مصاحبه و تهیه پرسشنامهها کمک کردند. نفر دیگر که «همکار علمی» با
درجه دانشگاهی فوق لیسانس رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران بود، جنسیت
مرد دارد.
پژوهشگر سیاسی موسسه کیهان گفت: براساس تجربه تاریخی مثلث جاسوسی
CIA، موساد و MI6 از «روشنفکران سکولار» (شهروندان مورداعتماد خود) به
عنوان اعضاء «جوخه های مرگ جامعه مدنی» برای اجرای «ترورهای آکادمیک»
استفاده کردهاند. از این رو، میبینیم این استراتژیها را کپیبرداری
کردهاند و به عنوان نظریه منتشر کردند. جالب است که متن پروژه حسین
بشیریه برای وزارت کشور در قالب کتابی در سال 1384 توسط نشر «نگاه معاصر»
و با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شد. این کتاب اکنون هم در
بازار موجود است و جا دارد که مسئولان اصولگرای وزارت ارشاد نسبت به مجوز
انتشار آن تجدید نظر کنند.
فضلی نژاد افزود: سال 1387، هنگامی که 2 تن از اعضاء «کمپین یک
میلیون امضاء» در دادگاه انقلاب به اتهام شرکت در عملیات های تروریستی غرب
کشور محکوم و روانه زندان شدند، این گمانه شدت گرفت. همچنین به یاد داریم
که اصلاحطلبان کسانی مانند عدنان حسن پور و هیوا (عبدالواحد) بوتیمار را
روشنفکر، فعال سیاسی و روزنامهنگار خطاب میکردند، اما حتی صالح نیکبخت
که وکالت آنان را برعهده داشت، در مصاحبههای متعدد گفت این 2 نفر
تروریست هستند، نه روزنامهنگار و سیاستمدار و نهایتا هم حکم اعدام آنان
از سوی دیوان عالی کشور به جرم شرکت در عملیات تروریستی تائید شد.
نویسنده پرفروشترین کتاب سیاسی سال ادامه داد: امثال بشیریه و
مولایی و همکاران این پروژه به اتهام مشارکت در پروژه براندازی باید تحت
تعقیب کیفری قرار بگیرند. شما نگاه کنید؛ چه کسی میتواند کتمان و انکار
کند که حسین بشیریه عضو بنیاد اعانه ملی (NED) است؟ لوموند میگوید این
بنیاد متعلق به CIA است. بالاتر از لوموند، مصوبه کنگره آمریکا به این
وابستگی، صراحتا اشاره دارد. بالاتر از این، ویلیام کیسی، رییس اسبق سیا
میگوید که این بنیاد از هنگام تاسیس بازوی عملیات مخفی سیا است. سالهاست
که بشیریه با این بنیاد رابطه سازمانی و رسمی دارد.
شاگرد سابق عبدالکریم سروش با اشاره وابستگی فکری سیدمحمد خاتمی به
حسین بشیریه ادامه داد: بشیریه یک عامل مشترک انگلیسی- آمریکایی است. سال
1982 دکترای «تئوری سیاسی» از دانشگاه لیوریون انگلستان گرفته که یکی از
محافل ماسونهاست. میبینیم ادامه همان خط را هم پی میگیرد. محمد خاتمی،
یکی از شاگردان بشیریه محسوب میشود و اگر به کتاب او (سیر اندیشه سیاسی
در غرب) نگاه کنید، رد پای بسیاری از آراء کلیدی بشیریه را میبینید؛ گرچه
خود بشیریه کپی کننده تئوریهای پدران لیبرالیسم سیاسی در قرن بیستم بوده
است و خاتمی هم یک مصرف کننده بیش نبوده است. اساسا بشیریه نظریهپرداز
ماهنامه وی به نام «آئین» از دهه 1370 و قبل از ریاست جمهوری خاتمی بود و
ارتباطات آنان بعدها هم ادامه یافت.
فضلی نژاد افزود: همینطور، بشیریه نظریههای لیبرالیستی خود را از
سال 1370 در ماهنامه «اطلاعات سیاسی- اقتصادی» طرح کرد و آقای سیدمحمود
دعایی برای او این فرصت را فراهم کرد، متاسفانه. همین آقای «جواد اطاعت»
شاگرد بشیریه بوده است. «سعید حجاریان» هم همینطور. محمدعلی کدیور هم
شاگرد او بوده است. شما میبینید شاگردان بشیریه در نهادهای حساس کشور
حضور داشتهاند و وقتی به کارنامه فکری آنان نگاه میکنید، ادامه راه
استادشان را رفتهاند.
نویسنده کتاب «شوالیههای ناتوی فرهنگی» گفت: از دل دانشگاه سکولار،
تئوریهای جامعه مدنی درآمد. از دل جامعه مدنی، پروژه مبارزه مدنی درآمد.
از دل مبارزه مدنی هم که نقشه کودتای مخملی درآمد. از دل، تئوریهای
خشونتپرهیز هم که خشونتگرایی و ترور و چریکبازی درآمد! حالا هم که این
سند افشا شده، میبینیم که سکولارهای وزارت کشور از سال 1382 در صورت شکست
براندازی نرم، به فکر جنگهای شبه نظامی و ترورهای سیاه بودند.
فضلینژاد اضافه کرد: من متعجبم که چرا اینقدر و به نحو پیاپی
حماقت میکنند. چرا از تجربه تاریخی درس نمیگیرند؟ گروهک ترورریستی
منافقین با آن هواداران متعصب به گل نشست و در برابر سیل انقلاب نابود شد.
امثال خاتمی و موسوی و کروبی با 4 تا جوان فریب خورده و فانتزی که از
سیاست، فقط وبلاگبازی را فهمیدهاند، میخواستند کودتای مخملی کنند؟ یا
با 4 تا تئوریسین کراواتی که هر کدامشان یک اقامت آمریکایی و اروپایی
دارند که در مواقع خطر در بروند؟! چه محاسبهای کردند؟! بعد اینها
میشوند سمبل عقلانیت، در حالی که نماد حماقتند.
فضلینژاد اذعان کرد: بستر را برای تئوریزه کردن خشونت و ترور فراهم
کردن، جرم بزرگی است. شایسته است که قوه قضائیه بر همین اساس عملکرد وزیر
و معاونان وقت وزارت کشور در دولت اصلاحات را به اتهام تدوین نقشه عملیاتی
کودتای مخملی مورد رسیدگی قضایی قرار دهد، باید به ریشهها پرداخت و به
علتها توجه کرد.
فضلینژاد در پایان این مصاحبه گفت: جوانان فریبخورده، علت نیستند،
معلول هستند. همین جوانان که برخی از آنان ریشههای دینی و علائق ملی
دارند، بروند ابتدا کتابهای بشیریه درباره گذار به دموکراسی را بخوانند و
بعد صادقانه با خدای خودشان خلوت کنند. ببینند، آیا نقشه اینها کودتا
نبود. ببینند برای جنگهای شبهنظامی برنامهریزی نکرده بودند. این جنس از
جوانان راضی بودند که با شعار دموکراتیزاسیون و خشونتپرهیزی فریب امثال
خاتمی و موسوی را بخورند؟! قطعا نبودند، اما متاسفانه مطالعه نکردند. با
روزنامه خواندن و وبلاگبازی، همه مشکلات فکری و سیاسی حل نمیشود. حداقل
بروند کتابهای این بتهایشان را بخوانند و بدانند که قطعا به سبب حمایت
از اصلاحطلبان شرمنده میشوند.
من
«چیزه کوچولو» هستم؛ دختر آقای چیز، ¤ یا همان مدیرعامل خبرگزاری چیزنا.
الان وقت ازدواجم است و اتفاقا چند تا هم خواستگار دارم. «محمد» یکی از
خواستگارهای من است که پسر خیلی خوبی است و تا به حال سه بار با پدرومادرش
به منزل ما تشریف آوردند. آنچه در زیر می خوانید مشروح جلسه سوم خواستگاری
این خانواده برای پسرشان از من بی نوا است؛
پدر محمد: خب، آقای چیز! یک روزی را تعیین کنید برای «بله برون».
آقای چیز: «چهارشنبه سوری» روز مبارکی است!
مادر محمد: وا! مگه روز قحطه؟
آقای چیز: چهارشنبه سوری، روز غلبه ترقه بر در و دیوار خانه مردم است.
خانم چیز: چهارشنبه سوری می توانیم بعد از مراسم از روی آتش بپریم.
آقای چیز: از روی «لجن» هم می شود پرید؛ زردی من از تو، سبز لجن از من!!!
پدر محمد: چهارشنبه سوری، روز غلبه صداهای گوش خراش ترقه اراذل بر گوش ملت است، روز خوبی نیست.
آقای چیز: اصلا ما هنوز تحقیقاتمان درباره پسر شما کامل نشده.
مادر محمد: شما که از قصاب محل هم آمار هفت پشت ما را درآوردید؟!
محمد:
آقای چیز! شما مگر با «نظارت استصوابی» مخالف نیستید؟ چطور شورای نگهبان
نباید از نامزدها تحقیق کند ولی شما از منی که نامزد دخترتان هستم، نه فقط
تحقیق می کنید که نظارت تان هم صد کیلومتر آن طرف تر از استصوابی است؟!
خانم چیز: ما که دخترمان را از سر راه نیاورده ایم؛ کلی زحمت کشیده ایم برایش تا از آب و گل دربیاید.
چیزه
کوچولو: خب، ملت هم برای جمهوری اسلامی زحمت کشیده اند و به خاطر همین
شورای نگهبان نمی خواهد انقلاب دست نااهلان و نامحرمان بیافتد.
آقای چیز: شما عجالتا ساکت باشی بهتر است.
محمد: اتفاقا مردم روز 9 دی و 22بهمن نشان دادند که چقدر به نظام جمهوری اسلامی علاقه دارند.
آقای چیز: مردم را با اتوبوس از شهرستان ها آورده بودند تهران!
پدر محمد: از کدام شهرستان ها؟
خانم چیز: از قم و اصفهان و کاشان و...
پدر محمد: ولی در همین شهرها که راهپیمایی، خیلی حماسی بود. مردم قم و اصفهان و کاشان را از کجا آورده بودند؟
محمد: لابد از تهران!! ما که مثل سران فتنه، مغز چیز نخورده ایم. هرکسی در شهر خودش علیه سران فتنه راهپیمایی می کند.
(خنده حضار به جز آقای چیز و خانم چیز)
آقای چیز: حالا از ما دختر می خوای دیگه؟!
چیزه کوچولو: من محمد را به خاطر همین ایستادگی روی اصول و ارزشها دوست دارم.
آقای چیز: یک اصولی نشانت بدهم؛ بگذار مهمان ها بروند!
پدر محمد: شما چیزی گفتی؟
آقای چیز: داشتم می گفتم که مهمان کلا حبیب خداست!!
پدر محمد: حالا مهریه چقدر باشه؟
خانم چیز: چیزه کوچولو الان «25» سالش است، مهریه باشد 1363دلار آمریکا، یعنی سال تولد چیزه کوچولو.
مادر محمد: حالا چرا این همه سنگین؟ چرا به دلار
آقای چیز: ما کلا معاملاتمان را با چیز یعنی با دلار آمریکا انجام می دهیم.
محمد: پس شما به آمریکا وابستگی داری. «کیهان» پیش بینی کرده بودها!
چیزه کوچولو: متاسفانه پدر به دلارهای هیلاری کلینتون، اعتیاد دارد.
چیز کوچولو: البته جمع، خودمانی است؛ بابا به چیزهای دیگری هم اعتیاد دارد!!
(نیم ساعت بعد و بعد از رفتن مهمان ها)
آقای چیز: مردم روز 22بهمن از کجا آمدند میدان آزادی؟ زود باش جواب بده.
چیزه کوچولو: از همین تهران.
آقای چیز: بگو از شهرستان آمدند و الا همچین می زنم خون بالا بیاری!!
خانم چیز: الان چند ساعته مصرف نکردی، اعصابت سر جایش نیست.
آقای چیز: مردم با چی به راهپیمایی آمدند؟
چیزه کوچولو: با عشق به ولایت فقیه.
آقای چیز: بگو با اتوبوس و به زور آمدند، تا از خانه پرتت نکردم بیرون!
خانم چیز: بیا موبایل ات زنگ می خوره؛ شماره شیخ بی سواد افتاده.
آقای چیز: بنال!
شیخ: به شما که عرض کنم؛ اول بگو چقدر وقت دارم؟!
آقای چیز: بگو، چیه؟
شیخ: اینکه گفتی؛ «چهارشنبه سوری» روز غلبه نور بر تاریکی است، این مال «سیزده بدر» بود.
آقای چیز: پس چهارشنبه سوری روز چی بود؟
شیخ: جرج سوروس به ممد تمدن گفته؛ چهارشنبه سوری هم از شما بی عرضه ها هیچ کاری ساخته نیست.
آقای چیز: حالا تکلیف چیست؟
شیخ:
به شما که عرض کنم؛ سیزده بدر چون مردم از شهر خارج می شوند، خیابان های
تهران خلوت می شود و ما می توانیم از این فرصت استفاده کنیم که با «اسب
تراوا» یک حالی به سطل آشغال های شهرداری بدهیم.
آقای چیز: ما با احمدی نژاد مشکل داریم، قالیباف چه گناهی کرده؟!
شیخ:
به شما که عرض کنم؛ ملت، ما را از کشتی انقلاب پرت کرده بیرون. من می
خواهم از وقت باقیمانده استفاده کنم و با رولاندو... رونالدو کاپریو...
لئوناردوکار... کاپوتریو
آقای چیز: بابا! «لئوناردو چیزاپریو»!!
شیخ: آره با همون برم تو کشتی تایتانیک. تو هم میای؟
آقای چیز: تو برو، واسه ما تعریف کن. خداحافظ!
چیزه کوچولو: ناوشکن جماران، دهان تان را مسواک کرد، ملتفت می شوید.
آقای چیز: چی گفتی؟
چیز کوچولو: با من بود؛ گفت: میای بریم پارک نیاوران، تخمه بشکنیم!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
¤
توضیح ضروری: "آقای چیز"، کاراکتری است که در دوران اصلاحات در کیهان و در
ستونی به نام «تلخند» استفاده شد. این نام، اگرچه ممکن است گاهی اشاره به
یکی از سران فتنه داشته باشد اما لزوما بدل از فتنه گری که زیاد «چیز چیز»
می کند، ندارد. «آقای چیز» سالها قبل از این آقای چیز، چیز چیز می کرد!!
گفت: چرا موسوی و کروبی و خاتمی علیه جنایات عبدالمالک ریگی موضع نگرفته و سکوت کرده اند؟
گفتم: ای عوام! مگه یادت نیست که ریگی با صدور اطلاعیه از سران فتنه حمایت کرده بود؟! خب! چاقو که دسته خودش را نمی برد!
گفت:
یعنی سران فتنه خجالت نمی کشند که همه عالم و آدم جنایات وحشیانه ریگی را
محکوم کرده اند ولی اینها لام تا کام علیه او حرفی نمی زنند؟!
گفتم: شاید صبر کرده اند چند روزی بگذرد و بعداً اطلاعیه بدهند.
گفت: بعد از چند روز که دیگر فایده ای ندارد. می خواهند چه بگویند؟!
گفتم:
کروبی می گوید خودم شاهد بودم که در زندان به ریگی تجاوز شده است! موسوی
می گوید؛ ریگی یکی از «مردان خداجو» است! و خاتمی می گوید؛ جرج سوروس در
«رساله عملیه» خود حمایت از ریگی را «واجب عینی» دانسته است!
گفت:
منافقین اولیه اندکی هم تظاهر به اسلام و انقلاب می کردند ولی سران فتنه
به جایی رسیده اند که دیگر نیاز به ظاهرسازی هم نمی بینند!
گفتم:
یارو از نردبان افتاد و مرد، پسرش او را در خواب دید و پرسید؛ از سوال و
جواب و شب اول قبر چه خبر؟ و یارو گفت؛ حساب من به اندازه ای روشن بود که
نیازی به سوال و جواب نداشت، از نردبان که افتادم یکراست وارد جهنم شدم!
گفت: این روزها گروههای ضد انقلاب حامی فتنه بدجوری به روغن سوزی افتاده و ننه من غریبم درآورده اند!
گفتم: حیوونکی ها به خیال خودشان دورخیز کرده بودند روی زین اسب بپرند ولی روی اره پریده اند که نه راه پس دارند و نه راه پیش!
گفت: یکی از این سایت ها خطاب به موسوی و کروبی و خاتمی نوشته است، وقتی هر
روز یکی از یاران نزدیک شما از ایران فرار می کند و به آمریکا و اروپا
پناهنده می شود، همه فکر می کنند حرف کیهان درست است که ما را وابسته به
بیگانگان معرفی می کند.
گفتم: به کیهان چه ربطی دارد؟! نتانیاهو از فتنه گران به عنوان سرمایه بزرگ
اسرائیل یاد می کند و شیمون پرز می گوید آنها به نمایندگی از اسرائیل با
جمهوری اسلامی درگیر شده اند و اوباما، حمایت مالی و سیاسی از آنها را
وظیفه استراتژیک خود می داند و....
گفت: سران فتنه که بدبخت تر و فلک زده تر از اونها هستند و بعد از آنهمه
وطن فروشی و خیانت حالا که به بن بست رسیده اند، به فکر اعاده حیثیت نداشته
خود افتاده اند!
گفتم: یارو جلوی دستگاه خودپرداز بانک زانو زده بود و با التماس می گفت؛
غلط کردم! دیگه از این کارها نمی کنم! پول ازت نمی خوام! فقط اون «کارت
ملی» منو پس بده!